دیار صاحب تقدیم به دوستداران صاحب
| ||
یکی از علما را پرسیدند که یکی با ماه روییست در خلوت نشسته و درها بسته و رقیبان خفته و نفس طالب و شهوت غالب چنان که عرب گوید: التّمرُ یانعٌ وَ الناطورُ غیرُ مانع (خرما رسیده است و نگهبان باغ مانع نیست) هیچ باشد که به قوت پرهیزگاری ازو به سلامت بماند؟ گفت اگر از مه رویان به سلامت بماند از بدگویان نماند شاید پس کار خویشتن بنشستن لیکن نتوان زبان مردم بستن *** درویشی مستجاب الدعوة در بغداد پدید آمد حجاج یوسف (حاکم ظالم بغداد )را خبر کردند بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن. گفت خدایا جانش بستان ! گفت از بهر خدای این چه دعاست . گفت این دعای خیرست ترا و جمله مسلمانان را ای زبردست زیر دست آزار گرم تا کی بماند این بازار به چه کار آیدت جهانداری مردنت به که مردم آزاری ***
یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید: از عبادتها کدام فاضل تر است ؟ گفت :تو را خواب نیم روز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری ظالمی را خفته دیدم نیم روز گفتم این فتنه است خوابش برده وآنکه خوابش بهتر از بیداری است آن چنان بد زندگانی مرده به
گویند شبی سلطان محمود غزنوی ایاز را وا دار ساخت که گیسوان خود را کو تاه سازد، صبح آن شب سخت از کرده خود پشیمان و غمگین گردید، به حدی که تا غروب آن روز در حال تاثر و ناراحتی بسر برد و به هیچکسی از ندیمان اجازه شرفیابی نداد. تا بالاخره عنصری پس از کسب اجازه شرفیاب گردید و این رباعی به عرض رسانید:
کی عیب سر زلف بت از کاستن است
نی جای به غم نشستن و خا ستن است
وقت طرب و نشاط و می خواستن است
کاراستن سرو ز پیرا ستن است
[ دوشنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۴ ] [ 17:0 ] [ ح ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |